-
دلتنگ او
چهارشنبه 20 مهرماه سال 1390 23:59
دلم دلتنگ اوست که دستانم دستان پر مهرش را می جوید وچشمانم برای دیدار او بی تاب است گوشم تشنه ی شنیدن مهربانی او و لبم گرم از بوسه های مستانه ی اوست و دلم دلتنگ او ....................... قلب من برای خواستنش می تپد وسرنوشتش همانند من است ......................... دردهایم را نوشیده و اشک هایم را در بستر گونه هایم دیده...
-
بزرگداشت حافظ رحمت الله علیه
سهشنبه 19 مهرماه سال 1390 23:44
یه سر رسیدی دارم که زیر بعضی از صفحاتش مناسبت های مختلف نوشته شده . اما صفحه اول همون سر رسید ، مناسبت هاو رویدادهای مهم تاریخی رو جداگانه چاپ کرده . هرچی دقت کردم روز بزرگداشت حافظ رو در اون صفحه ندیدم . نمی دونم چشم من چشم نیست یا ارزش و اعتبار حافظ بیچاره کمتر از آب و هوا و غذا و دخانیات و هزار کوفت و مرض دیگه هست...
-
در آرزوی نوشتن
دوشنبه 18 مهرماه سال 1390 00:02
قدیما گاهی آنقدر راحت در خودم فرو می رفتم که اطرافیانم با ادوات کشاورزی از قبیل بیل و کلنگ باید منو از ته خودم بیرون می آوردند . اما امروز نمی تونم آرام دستامو زیر چونه هام بهم گره بزنمو شروع کنم به ساختن دنیای رویایی خودم ..... این روزها از لطف اطرافیانم هیچ وقت نتونستم داستان دنیای رویاهامو به پایان برسونم .اصلا با...
-
میلاد امام رضا (ع)
شنبه 16 مهرماه سال 1390 22:24
دستم به ضریحت نمی رسد من اینجا تو آنجا دلم در حریم خانه ات چون کبوتری سفید ، گشت امشب تمام قصه ی عمرم را به گوشه ی ضریح دلت گره می زنم حاجت روا می شوم می دانم امشب دلم در من نیست برای رسیدن به کویت فرسنگ ها راه را پیموده دلی با پای پیاده و چقدر به اجابت نزدیک است من امشب با توام در تو و در حریم کویت پای کوبان می رقصم...
-
جمعه ی دل انگیز
جمعه 15 مهرماه سال 1390 10:10
تق تق تق خورشید خانم با انگشت هاش زد به پنجره که باز کن منم . تا بیام لب پنجره ، اون رفته بود اما انوار طلایی امیدش رو از لای چین های پرده به درون اتاقم فرستاد و روی فرش پهن کرد . به بیرون نگاه می کنم . هوا، هوای بهاریه ؛ هوای بودن ، هوای روئیدن... من امروز می خوام زندگی رو نفس بکشم ، شادی و نشاط رو به تک تک سلول های...
-
بستری از گل یاس
پنجشنبه 14 مهرماه سال 1390 17:21
لحظات سرد من پرشده ازخاطرات ناب خاطراتی آرام سفید و زیبا شب است ومن بستری از گل یاس می گسترانم و پیراهنی از گلبرگ های شقایق بر تن به دنبال لحظات می گردم نفس هایم در سینه حبس می گردد دیگر هیچ صدایی شنیده نمی شود جز دویدن عقربه ها از در چشم بر نمی دارم سکوت مرگباری حکمفرماست آفتاب سلام می کند و پرنده عشق بازی اش را با...
-
صرفا جهت خنده
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 18:16
قابل توجه سرپرست های خانوار !!!!!!!!! یارانه ها واریز شد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! هوراااااااااااااااا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! وای چیکار کنم ؟ برم سفر زیارتی ثبت نام کنم؟ برم سفر دور دنیا در ۳ روز؟ گوشت و مرغ بخرم بزارم تو فریزر؟ یا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!! صد هزار تومان پول برق!!!!!!! شصت و پنج هزار تومن پول شارژ...
-
مرد هم مردهای قدیم
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 14:00
مردهم مردهای قدیم... روز گار پدرو پدر بزرگ هامون مردونگی حرف اول رو می زد . قول مردها قول بود و یک تار سبیل حرمتی داشت که بیا و ببین . کن فیکون می کرد . مردهای شکم گنده ی سبیل چخماقی با یک نگاه خاطر خواه می شدن و تا پای مرگ واسه رسیدن به عشقشون می جنگیدن. مردهایی با دستمال یزدی دور گردنشون ، کت رو دوششون و کلاه رو...
-
عشق من
دوشنبه 11 مهرماه سال 1390 18:16
عشق من: خسته از جنگی نابرار می آیم و خنده هایت مرهم زخم های دلم می گردد. هنگامی که خنده هایت رها می شود و در آسمان به دنبال من می گردد روزنه های امید به رویم باز می شود وتحمل سخت ترین لحظاتم را چه آسان می سازد. اگر روزی نام مرا بر سنگ قبری دیدی برایم بخند زیرا خنده هایت آرام می سازدم و در آن لحظه التیام دل زخمی ام...
-
فریاد نسل
یکشنبه 10 مهرماه سال 1390 16:36
سکوتم نشانه ی رضایتم نیست خفتن دردها درگلوست دردهایی که روزی بیدار خواهند شد و از ناگفته ها خواهند سرود... سرنوشتم در گوشه ی چارقد مادرم گره خورد که او نیز چون من سالیان دورتر سکوت کرد و سکوت کرد و سکوت و من پیشانی ام بلند نبود روزی سکوتم را خواهم سوزاند و آزاد فریاد خواهم کشید وشاید روزی دیگران با شیونشان سکوتم را...
-
شکست سکوت
شنبه 9 مهرماه سال 1390 23:27
فریاد سکوت را شکست اما باز در گلو محبوس شد... سال های انتظار را باید سپری کند تادر خزانی دیگر سکوت را بشکند
-
کاش برایت ...
جمعه 8 مهرماه سال 1390 21:02
برای من تو نیست شدی درست از زمانی که بوی ادکلنت گران شد و کفش و لباس هایت مارک دار بوی خیانتت فضای خانه ی دلم را پر کرده چقدر دلم می گیرد وقتی به یاد می آورم که در غروب پاییزی سرد برایت نوشتم : روی دیوار قلبم قاب عکسی از مهربانی هایت آویختم تا همگان بدانند دلم پر است از خوبی های تو . . . کاش هرگز برایت نمی سرودم . . ....
-
باز هم غروب جمعه
جمعه 8 مهرماه سال 1390 17:02
باز هم جمعه . . . باز هم غروب . . . و باز هم آغاز یک اندوه . . . پس این غروب ها را کی پایانی است ؟ ؟ ؟ واین دلتنگی ها را ؟ ؟ ؟ فقط آغاز هفته ای دیگر و امید سپیده ای دیگر تحمل این روز را با همه ی تلخی ها و شیرینی اش برایم ممکن می کند . . . تنها با خبر مردن این غروب پر از درد و مژده ی یاران که جمعه نیست که در یک روز...
-
روز دختران عزیزم مبارک
پنجشنبه 7 مهرماه سال 1390 21:38
دخترم تمام آرزوهایم پشت آرزوهای بزرگ تو گم شده . امروز خنده هایت از پس بر آورده شدن نیازی شیرین ترین لحظه ی زندگی من است... با من سخن بگو از ناگفته های دل کوچکت که من سنگ صبورت خواهم شد . نور چشمانت امید به ادامه ی راهم می دهد که اینک تو تنها بهانه ی بودن و ماندنم هستی... سارای من زندگی رویایی و روزهای طلایی و شادی را...
-
باران
چهارشنبه 6 مهرماه سال 1390 18:17
باران باران بازهم باران آه که چه احساس قشنگی ست احساس عاشقانه احساس بودن در عین نبودن چشمانم را می بندم صورتم را تنم را و تمام احساسم را به باران می سپارم کفش های خیس... لباس های خیس تر...... قدم زدن زیر باران بلند کردن دست ها به سوی آسمان و ضعف رفتن دل من بخاطر احساس قشنگ خاطرات دیدن یار در باران... قطرات اشک آسمان...
-
خداوند را بخوانید
چهارشنبه 6 مهرماه سال 1390 00:46
خداوند را بخوانید . خداوند را صدا کنید هر گونه که می توانید . با زبانتان ، با ذهنتان و با قلبتان و بدانید پاسخ می دهد . خدا را همانند انسانی بیدار ، شنوا ، ناطق و زنده صدا کنید . با عشق ، با قدرت ، با امید و انتظار . خداوند را با تمام احساستان صدا کنید ؛با ایمان . نه با شک و تردید . طوری نباشد که گویی دارید با مرده ای...
-
پرتاب آب
سهشنبه 5 مهرماه سال 1390 18:26
چند روزی هست که تو شهر ما داره بارون میاد . پاییز واسه اومدن سر جای تابستون خیلی عجله داره . بارون پاییزی با باریدن خودش و برخوردش با صورت همشهری هام داره بهمون می فهمونه که فصل تابستون تموم شده و فصل کار و تلاش و کوچ پرندگان آغاز شده . جالبه چیزی که تو این روزها بیش تر توجه منو به خودش جلب کرده پرتاب آب از موزاییک...
-
بازگشایی مدرسه
یکشنبه 27 شهریورماه سال 1390 23:28
روزهای انتظار به پایان خودش نزدیک می شه . چه ساعت ها درانتظار رسیدن زمانی برای دیدنتان سپری کردم . روزها پشت سر هم می گذرن و من به شمارش معکوس رسیده ام . ده ، نه و حالا رسیده به شیش . فقط شیش روز مونده . اینجا بدون شما صفایی نداره . کجاست آن شیطنت های بچگانه ؟ تابستون هم تموم شده و من خوشحالم . خوشحالم از دیدار دوباره...
-
بزرگداشت استاد شهریار و روز شعر و ادب پارسی
شنبه 26 شهریورماه سال 1390 23:43
بیست و هفتم شهریور روز شعر و ادب پارسی بر جامعه ی ادبی این مرز و بوم گرامی باد . و نیز روز بزرگداشت استاد شهریار ، شاعر مهربان که با خواندن اشعارش حلاوتی بر روح و جان آدمی بخشیده می شود گرامی باد . برای شادی روحش صلوات در ادامه نظر گرانقدرتان را به یکی از اشعار معروفش جلب می کنم: بیست و هفتم شهریور روز شعر و ادب پارسی...
-
تفاوت از زمین تا آسمان است
شنبه 26 شهریورماه سال 1390 23:42
خدایا چرا تفاوت از زمین تا آسمان است... تو مغازه ی میوه فروشی بودم . زنی میان سال اومده بود واسه خرید . تو مغازه ی میوه فروشی بودم . زنی میانسال اومده بود واسه خرید . تموم میوه ها رو قیمت کرد . خم شد زیر میز و میوه های پلاسیده ای که آدم فکر نمی کنه کسی بهشون نگاه کنه رو قیمت کرد . ی کم این پا و اون پا کرد . آخر سر یک...
-
خواب آرام کودکی
شنبه 26 شهریورماه سال 1390 23:24
دخترم را می بینم که آرام به خواب رفته . او خسته از بازی های کودکانه به خوابی عمیق فرو رفته . کاش من نیز کودک بودم و باخواندن کتاب قصه ای که مادرم برایم می خواند به خواب می رفتم . دخترم را می بینم که آرام به خواب رفته . او خسته از بازی های کودکانه به خوابی عمیق فرو رفته . کاش من نیز کودک بودم و باخواندن کتاب قصه ای که...
-
آغاز راهی جدید با نام خداوند جان آفرین
شنبه 26 شهریورماه سال 1390 23:15
به نام خداوند بخشنده ای که روزی ببخشد به هر بنده ای با سلامی از سر مهر و سپاس خدمت عزیزانی که در کلبه ی درویشی من قدم از سر منت گذارده اند . آمده ام تا بودنم را به رخ زندگی بکشم . آمده ام تا بودنم را به زندگی ثابت کنم و بگویم که من هم هستم . در طی طریق گرمای دستان پر مهرتان را سخت نیازمندم . نظرات و انتقادات شما...