از هر دری سخن

گشت زیبایت صفای دلم گردید زمانی که از خود و بودن خود رمیده بودم . اندیشدن به تو آرام می سازدم .

از هر دری سخن

گشت زیبایت صفای دلم گردید زمانی که از خود و بودن خود رمیده بودم . اندیشدن به تو آرام می سازدم .

حالم چطوره؟؟

 

 

سلام... 

 

سرم خیلی شلوغه ، نه ... فکرم خیلی شلوغه . خسته ام . 

 

 انگیزه ای ندارم . تکرار و تکرار و تکراز... 

 

ساعت ها روی مبل دراز می کشم و به تلویزیون خیره می شم ، بدون این که چیزی ازش  

 

بفهمم ... 

 

کم خواب شده ام  . اما وزنم رفته بالا . دیگه حتی  اضافه وزنم  برام مهم نیست... 

  

تو نت نمیام . حرفی برای گفتن ندارم و صدایی برای شنیدن... 

 

آواز پرنده ها برام تکراری شده و خسته کننده... 

 

خونه و زندگی که نگو... 

 

کی هست که صدای همسر گرام در بیاید و شروع کنه به اعتراض... 

 

روزها می گذره و من فقط مسیر مدرسه تا خونه رو میرم و بر می گردم... 

 

حتی خونه دوستام هم نمی رم...  

 

حتی دیگه خودم با خودم خلوت نمی کنه...

 

خانم ها و آقایون عزیزی که از حال من سر در میارین : 

 

من مریضم؟؟!!

نظرات 11 + ارسال نظر
حسین شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:30 ب.ظ http://gheychee.blogsky.com

گمونم یه مسافرت نیاز داری خانوم
البته به اینجا که رسید بذا ما بگیم درد دلمونو و واقعیت ها رو با ملت در میون بذاریم
خانووم مهستی خانوم شما اونوقتایی که حال و حوصله هم داری، سالی ماهی یه بار مینویسیو لذا ما به این کم حرفیه شوما عادت کردیم بعد از این همه مدت
نه شما مریض نیستی
یکم خسته ای که ایشالا با استراحت خوب تر تر تر میشید
والله

سلام .
ممنون از لطفت.

کوروش دوشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:57 ق.ظ http://www.korosh7042.com/

تکیه کن
گل نیلوفر ین
اندام درخت تناور
ساقه های ترد تورا پناه می شود
و شکوفه های تو
چشم نواز عابر خسته ای
(کوروش)

سلام .

ممنون از شعر زیبایتان

ویس شنبه 3 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:16 ق.ظ http://lahzehayenab.blogsky.com

هزار بار این حال را تجربه کردم.هزار بار مطمئن بودم که کارم تمومه و لی برگشتم.این احوالات از خستگی است و بی تفریحی. مجبور به ادامه ایم.

سلام عزیزم .

ممنون از شما . البته الان کمی بهترم .

قندک یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:59 ق.ظ

سلام مهستی عزیز. این روز ها بیشتر ما دچار وضعیت با بهنجاری شده ایم. نه مریضیم نه سلامت. طوری شده که واقعا خومون هم نمی دونیم چه مونه؟اعصابها کلا بهم ریخته.البته دل های حساس بیشتر دچار این وضعیت شده و یا می شوند.

سلام قندک خان .

واقعا همینطوره .تکرا نکرار تکرار ...

ممنون از شما .

ستوده دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:33 ب.ظ http://sootoodeh.blogsky.com/

نه عزیزم مریض نیستی گرفتار یک نوع بیماری زنانه به نام خستگی کوزت شدی که مخصوص خانم های بیرون کار کن ودرون کار کنه

سلام عزیزم .

جالب بود .

شنگین کلک چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:43 ب.ظ http://shang.blogsky.com

درود
برایتان آرزو می کنم
سلامتی و رفع سریع بی حوصلگی
شاید هیجانی هم برایتان لازم باشد
البته خستگی کوزت هم امکان دارد
به هرحال تغییر چیز خوبی است
موفق باشید

سلام.

ممنون شنگ عزیز

شنگین کلک چهارشنبه 14 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:41 ق.ظ http://shang.blogsky.com

درود و عرض ادب
صبح چهارشنبه شما بخیر
امیدوارم هرچه زودتر رفع کسالت بشود
منتظر پست های زیبایتان هستم

قندک چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:00 ب.ظ

سلام. بابا اصلا این حرفها معنی نداره. استلا باز کن پنجره هارا

سلام

شاید قندک خان !

Samira جمعه 30 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 05:24 ب.ظ http://seraphic.blogsky.com

عزیزم یکم ورزش....بیرون رفتن ...خنده ....و تفریح لازم داری عزیز دلم.

سلام عزیزم

به روی چشم

مسافر شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:04 ب.ظ

سلام
میفهمم چه روزای بدی رو میگذرونی چون خودم هم گرفتارش بودم و باعث شد تا رگهام رو بزنم
دوست گرامی
تو مریض نیستی بلکه شرایط اونطوری که باید باشه نیست و باعث شده تو اینطوری عکس العمل نشون بدی و کلا دوتا دستت رو به علامت تسلیم بالا بردی
حالا اگر میتونی تو شرایط تغییری ایجاد کنی چه میدونم مسافرتی صحبتی با یکی که بتونه تغییری ایچاد کنه و ....
اگر نمیتونی تغییری ایجاد کنی پس با شرایط خودتو وفق بده قبول شکست هم خیلی شجاعت میخواد که حیلی ها ندارن و رو امثال من و تو اسم مریض رو میگذازن
برات از خدا صبوری میخوام چون گذشت زمان خیلی چیز ها رو آسون میکنه
شاد باشی

سلام مسافر عزیز

درسته . گاهی بلاتکلیفی و رخوت بد جوری آدم رو نا امید می کنه اما من پوستم کلف تر از این هاست و همیشه زود به خودم برمی گردم .

ممنون از لطفتان.

کسی که دیگر هیچکس نیست دوشنبه 3 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:00 ق.ظ http://korosh3084.blogsky.com/

آه خنک
****

اگر در باد رقصیدم خطا کردم ،خطا بود
اگر از دل تو دیدی قفل وا کردم، خطا بود

تمام عمر را این سینه خود اسرار واگو بود
به یکدم واسف من دلگشا کردم خطا بود

اگر دل رنجه بود و قامتش چون دال میدانم
که تکیه غافلانه بر عصا کردم ،خطا بود

اگر خلوت سرایم دخمه بود و شمع تنهایی
به یک آه ِ خنک من آشنا کردم خطا بود

(کوروش نادرخانی)

سلام .

سلامی چو بوی خوش آشنایی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد